doran
وهاب دوران
درد تنهایی دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی........
http://dll.lxxl.ir/clip/fb8feff253bb6c834deb61ec76baa8931871.3gp برای دیدن ادامه کلیپها به ادامه مطلب برید پسری یه دختر ی رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروش کار میکرد .اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.هرروز به اون فروشگاه میرفت ویک سی دی میخرید فقط به خاطر صحبت کردن با اون...بعد از یک ماه پسرک مرد...وقتی دخترک به خونه اون رفت وازش خبر گرفت مادر پسر گفت که اون مرده ودختر رو به اتاق پسره برد...دختره دید که تمامی سی دی ها باز نشده...ودخترک گریه کرد وگریه کرد تا مرد...میدونی چرا گریه کرد؟چون تمام نامه های عاشقانه اش را توی جعبه سی دی میگذاشت وبه پسره میداد.
غم عشق تو را پايان نيست
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی.......
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین.....
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی........
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم........
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی........
تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند.....
به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی........
دلم دریای خون است وپر از امواج بی ساحل.....
درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی........
هماره قلب بیمارم به یاد توشود روشن......
چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی
ادامه مطلب
نه، غم عشق تو را پايان نيست،
نه، بر اين حسرت دل درمان نيست،
مي رود فصل پي فصل ولي، انتظار همه شب آمدنت آسان نيست،
گفته بودي که تو را خواهم يافت،
بر همه فاصله ها خواهم تاخت،
ياس من بر تن ديوار تو خشکيد، ببين!
عشق من بر همه و هيچ تو باخت
ماهي قرمز اين تنگ حقير به اسارت زندست،
به نگاهي که بر او مي دوزي…صبح به صبح تا بداني زندست،
کاش مي دانستي…نه نمي دانستي،
درد هر روز به روياي تو جان دادن چيست،
کاش مي دانستي…نه نمي دانستي،
تلخ آهنگ صدايم از چيست،
تک درختم به تب زرد خزان خواهد مرد،
آخرين برگ مرا باد به همراه خودش خواهد برد،
عاقبت روزي سرد، شايد از رنگ غروب،
خسته بر بستر خاکم گذرت خواهد بود،
و درنگي شايد…
باد در گوش تو آهسته مرا مي خواند،
که غريبانه و سخت،
در دلش حسرت ديدار تو رفت…
Power By:
LoxBlog.Com |